Monthly Archives: November 2010
friendship/I am missing my friends
Do you have someone to tell your secrets to ? Someone who you can really trust? How does it feel to have a person like that? Do you feel better when you talk to him/her ? What do you call … Continue reading
نگاه
تو چیزی نمیگفتی اما نگاهت در من نشا میکرد و من خیس و مرطوب از تو تنم بوی شالیزار میداد و تو هیچ نمي دانستي که با کوچکترین اشاره تو به شکستن قفل این سکوت گوشهایم همچون دختران باکره هزار باره بالغ میشد. … Continue reading
شروع یک داستان تازه دور به نظر میرسد
مجابم نکن !!خواندن دوبارهِ همان قصه؟ .ممکن نیست …نه، نه .حتی شروع یک داستان تازه دور به نظر میرسد مجابم نکن کار از کار گذشته شروع فصل دیگر و سر سطر و صفحه بعد فقط بهانه بود ؛ .من حتی … Continue reading
قرار ما این نبود
قرار ما این نبود قرار ما یک گفتگوی ساده خودمانی بود با طعم چای و زعفران و بازی ساده چشمهامان و خندههای ریز ریز …و صحبت از قرار فردا پس چرا همه چیز بوی دلتنگی گرفت و پر شد از کنایه و معنی … Continue reading